داستان نبرد اسراییل با فلسطین از آن کلاف های
سر در گم است که هر حکومتی بر حسب اوضاع آنرا بنفع خودش تفسیر میکند. " دفاع
حقی طبیعی " است جای شکی باقی نمیگذارد که باید دست اسراییل برای حمله باز
بماند. این عبارت شعاری است که از طرف اسراییل همواره عنوان شده است. آنطرف قضیه
حکومت اسلام است که ایرانیان را که ساکنان اصلی ین سرزمین هستند کشتار میکند ولی
به حمایت انسانی (!) از فلسطینیان می پردازد. شیوه اش هم طبق معمول تحریک احساسات
ملت بی عقل است چه کسی که عقل ضعیف داشته باشد قطعا احساس در تصمیم او غلبه میکند.
این جنگ از دیدگاههای مختلف حقوقی ، انسانی ،
سیاسی و غیره قابلیت بحث دارد و چه بسا از هر دیدگاه به نتایج متفاوتی برسیم. شاید
کمتر کسی بداند که یهودیان بسیاری از مناطق فلسطین را در غالب خرید مزارع پس از
جنگ جهانی اول از ایشان خریداری کرده و پولش را هم حتی چند برابر قیمت واقعی آن
پرداخته اند و لذا از این دیدگاه حق دارند که خود را مالک سرزمین بدانند.
فاجعه اینجاست که حکومت اسلامی برای موی دماغ
شدن قدرتهای جهانی در هر نقطه از جهان اعم از فلسطین- ونزوئلا- آذربایجان شوروی –
افغانستان – سودان - ... سرمایه گذاری
کرده و منابع مالی که باید صرف زندگی ایرانیان شود در این مناطق جهت تهیه مهممات
جنگی و آموزش مشتی فریب خورده ساده دل هزینه میشود. یکی از مهمترین این مناطق
همانا مناطق فلسطین است که گمان میکند میتواند با اعلام حمایت از آنان مشتی مردم
را در کشورهای باصطلاح اسلامی جلب کند، آنان را به خطری بالقوه برای حکومت هایشان
تبدیل کند و دلسوزی خیرخواه برای آنان جلوه کند. بیچاره مردم فلسطین که پس از
آنهمه مصیبت و رنج اکنون در چاه مشتی جاه طلب افتاده اند. در واقع میتوان قاتلان
فلسطینیان را حکومت اسلامی ایران قلمداد کرد.
حکومت آخوندی نمیداند که قدرتهای جهانی اجازه
چنین کاری را هرگز نخواهند داد و زمانی که وقتش برسد همان بلایی که بر سر مصر و
لیبی و افغانستان و عراق آوردند بر سر اینان نیز خواهد آورد. از قدیم گفته اند هر
بلای غیر قابل حلی را باید با جنس خودش مداوا کرد و بلای شیعه خامنه ای همانا با
داروی داعش مداوا خواهد شد.




